(ترکیب بند ) 

تقدیم به همرزمان شهیدم 

روزها در پیِ آن بوده که شب را چه کنیم
خلوت و غصه و تنهائی و تب را چه کنیم 
شیشه بغض گلو گیر شکست و ماندیم 
خونِ پنهان شده ی بین دولب را چه کنیم 


حاصلِ بغضِ بجا مانده ی تقدیر شدیم 
سینه ی زخمیِ آلامِ نفس گیر شدیم 


عاشقی دام شد و دانه ی آنیم همه 
دانه ی خفته به سیلاب زمانیم همه 
طالعِ ما به بیابانِ خدا داد فلک 
اینچنین بود که بی نام و نشانیم همه 

خار روئیده به صحرایِ جنون یعنی ما 
لاله ی مانده به سودایِ نگون یعنی ما 


بالِ پروانه زِ عاشق شدنش می سوزد 
شمع در پرتوِ آتش بدنش می سوزد 
ولی از عاشقِ بیچاره خبر نیست چرا؟
او که از عشق همه جان و تنش می سوزد


جانِ عاشق هدفِ دود شدن بود فقط؟
هیزمِ آتشِ نمرود شدن بود فقط؟


بالِ ما چیده شد و در قفسی افتادیم 
سیب بودیم ، به دامِ هوسی افتادیم 
شبنمِ عرشِ خداییم ، به زیر آمده ایم 
در بیابانِ پر از خار و خسی افتادیم 


جای ما نیست در این خاک خدایا مددی 
میخوریم حسرتِ افلاک ، خدایا مددی 


گرچه دردانه ی دادارِ جهان ما بودیم 
مَلَکِ رانده ی از باغِ جنان ما بودیم 
بخت و اقبالِ بد اینجاست که در عالم خاک
خورده ی ترکه ی بیداد گران ما بودیم 


درد این بود که در باغ سرِ لاله شکست 
جایِ گل خار و خسِ هرزه ی دریوزه نشست 


خونِ با خاک در آمیختگان ما بودیم 
بدنِ زخمیِ خورشید نشان ما بودیم 
ساغر و کوثر و شدّادِ اِرم یعنی ما 
خونِ بینِ دو لبِ لاله رُخان ما بودیم 


تا سپهر و فلک و چرخ بچرخد هستیم 
تا مه و زهره و ناهید بخندد هستیم 


                                      #سپهر 



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها